قضاوقدر

یوم جمعه ساعت هشت قبل ازظهر تصمیم (پلان ) گرفتم که بعدازصرف چای باید حمام رفت وبعداباید به احوال پرسی خاله ام مادرانجنیرعبدالطیف رفت وازانجااحوال خانه انجنیرامین رانیزباید گرفت چای راصرف کردم ساعت نه ونیم بودوسایل حمامم راگرفته ازحویلی بیرون شدم دم دروازه حویلی موترکه کچالو، پیازراغرض فروش حمل میکرد توقف دادم اما ازاینکه کچالویش کیفیف خوب نداشت ازخریدان صرف نظر کرده وبطرف حمام که درنزدیکی خانه موقعیت دارد رفتم وقتیکه داخل حمام شدم دیدم که کسی نیست اما اطاق خالی هم موجودنیست مدت اندکی صبرکردم اطاق خالی شدومن هم داخل اطاق شده وشروع به استحمام نمودم شاید درحدود ۴۵دقیقه طول کشیده باشد جان پاکم راگرفتم تاخودرا باصطلاح خشک کنم اما احساس کردم وضعیتم خوب نیست یک قسمت ازلباسم راپوشیدم اما درقسمت پوشیدن پیراهنم دیدم که توانش نیست عاجل بدون انکه وسایل ام راجمع وباقی لباسهایم رابپوشم ازاطاق خارج ودردهلیزحمام بالای چوکی نشستم دیگر به یادم نیست که چی اتفاقی رخ داده است یک وقت تااندازه احساس کردم که بالای چوکی درحالت استراحت اشخاص وافرادبه دورم جمع است ازجمله سلمان حمام راشناختم که به سرورویم اب سرد پاش میدهد ووضعم خیلیها خراب است گفتم باید علی پسرم را صداکند نفرنزدان رفت مدتی نه گذشته بودکه علی پسرم مرادراغوش خودگرفته است گفتم همایون رانیزصداکنید صدایش راشنیدم که ایشان نیزامده است باپاشیدن اب سردتااندازه به هوش امدم اما توان جرکت وراه رفتن راباخودندیدم علی وهمایون مرابه خانه اوردن بالای چپرکت خودراانداختم انهااسرارمیکرد تاشفاخانه برویم ومن ممانعت میکردم همه چیزرادرک میکردم اما توان حرف زدن چشما بازکردن رانداشتم تااینکه اسمعیل همرای اولادهای خوادامد ناجیه دخترم کلانم همرای همسرخویش امدند ومراجبرابه شفاخانه علی اباددربخش اعصاب بردن داکترنوکریوال اشاره کردن اکه مریض راازموتر پائین نکنید داکترازمن چندسوال نمودوگفتن که دربخش داخله ببرین تعمیربخش داخله را بعدازچندین سوال وجواب پیداکردیدیم حال معلوم نمیشودکه دروازه تعمیرازکدام سمت است یعنی هدفم نبودلوایح ، اشاره درکنارسرک فرعی وسایرعلایم که باعث سهولت مراجعین ومریض داران شود وجودنداشت وندارد خوب داخل بخش عاجل سرویس داخله شدیم کسی دراطاق معلومات نیست ، نوکریوال وجوداندارد وضعیت نظافت وپاکی شفاخانه ، سروصدا مراجعین ازکارکنان شفاخانه تفکیک نمیشود ، داکترازمراجعین تفکیک نمشوند ودها مودرد خوب مرابالای یک تابوت انداخت وشرافت مندانه که چوکی مستری به مراتب پاک وتمیز ازین تخت معاینه میباشد . داکترنوکریوال پیداشد تااندازه ادم معقول ومنطیقی بودگراف قلبم راگرفت ودوباره دربخش عصبی راهنمائی کرد این مراتبه پسرانم مرابه اطاق نوکریوال بردن اما نوکریوال موجود نبود بازهم بالای تخت معاینه که وضعیت اش ازتخت معاینه بخش داخله خرابتربودانداخت درعین زمان مریضان دگیرنیز دردم دروازه منبظیرواجازه دخول برایشان داده نمیشود ازهمین قبیل مشکلاتها ............داکترنوکریوال پیداشد وبامستخدم درجنجال شدکه شمادرکجاهستید که مراجعین دراطاق من میایند فشارم رادیداما تفاوت ارقام درحدود ۳۵ الی ۴۰ درجه با نتیجه بخش داخله چی بگویم بخاری چوبی که خاکستران روزاها تخلیه نشده ازوضعیت اطاق میزمعاینه چی وچی .............. بگویم خوب نتیجه مطلوب نیافتیم مجبورا به شفاخانه فرانسویهاکه درجوارشفاخانه علی اباد موقعیت دارد رفتیم مسوولین امنیتی منظم بعدازبازرسی مارا راهمائی کرد ، تلاشی بخش دروازه شفاخانه بعدازانجام وظایف محوله مارکمک نمودند ، داخل شفاخانه همه چیزمنظم محل مناسب برای پای وازهای مریضان خوب درچپرکت مراانداختند روجای پاک ومنزه داکترعاجل حاضرشدوشروع به معاینه ام نمود،اکسیجن توصیه کرد خونم را عرض معاینه اخذودوسیه ام را تکمیل وازپای وازهایم خواهش کردن تادرمحل معینه قراربگیرند وصرف یک نفردرپهلوی مریض باشد . احساس ارامی کردم تااندازه غفلت شدم اما دراثرسروصدایکه تمافضای شفاخانه راگرفت بیدارشدم وفکرکردم که شاید درحدود بالاترازده نفرداخل اطاق شده وبدون انکه جزی ترین فکری نمایند که اینجاشفاخانه است کسی مریض است هرکدام باصدای عجیب وغریب مصروف تلیفون کردن بودند بعدادقت کردم که یکعده برادران مریضی راازولایت لغمان اورده اند خوب قبل ازانکه من به انها چیزی یاداورشوم مسوولین شفاخانه بالایشان صدانمودند که این چی وضعیت است تاانهارا درجای معینه بردن خوب هدفم ازتحریزاین مطلب چیست ؟

اول :تفاوت برخوردها ( یک هم وطن بایک کسی که فرسخهادورترازماموقعیت دارند .

دوم : موجودیت امکانات ونظافت 

سوم : افتخاراسلامیت وبرتری برکفار( برتری مسلمان برکافر ، برتری شیعه دوازده امامی برشیعه اسمعیله ) 

پاک خدایاخودت میدانی ومعلوم نیست که شماازکی راضی هستید .

یوم یک شنبه تاریخ : ۲۸/۱۱/۱۳۹۷ ساعت ۳و۷ بعدازظهردفترکاری .